این داستان واقعی است وبر اساس گفته ی شاهدان عینی وخود فرد بوده در شهرستان نطنز در شهر بادرود یک چوپانی درچند کیلومتر پشت امامزاده اقاعلی عباس و شاهزاده محمد در حال چراندن گوسفندان بوده که نا گهان
بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آنها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند.
لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمیدانستم با این همه بیحجاب و… چگونه باید برخورد کنم مخصوص چند نفر از آنها که خیلی شیطنت داشتند ناچار مثل همیشه به ناتوانی خود در محضر حضرت وجدان عزیز اعتراف کرده و دست به دامن صاحب کرامت امام ثامن حضرت رضا (ع) شدم.
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان اس ام اس
داستان و
آدرس
eyyjounam.LXB.ir لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.